ماه بانو

ساخت وبلاگ
از دیدن این همه آدم لذت نمیبرم ولی از خوابیدن های ماهلین هم لذت میبرماز اینکه با سرعت میاد میپره تو بغلم یهویی بوسم میکنه دستامو بوس میکنه بهش میگم ماهلین مامانی، من میخوام نماز بخونم شیطونی نکنیا...میدوعه میره چادرنمازمو میاره و سجده میکنه... خب میشه این فرشته رو قورتش نداد؟؟؟روتین روزانه م مدتیه تغییر کرده شبها 11 شایدم زودتر میخوابمصبحا 5 بیدارمتا نماز بخونم و کارهامو بکنم میشه 78 ماهلین ومیذارم پیش مادرم و میرم پیاده روی و دویدن و باشگاه11 برمیگردم دوش میگیرم نهار میذارمبعدش یه فیلم تقویت زبان میبینم و 10 دقیقه حلقه لاغری و 100 تااسکات تو خونه کار میکنمو به جمع وجور هام و بچه داری میرسم غروبا میرم با ماهلین پیاده روی از این ماشین دستی ها گرفتم میشینه داخلش و راحتم اذیت نمیشم بیرون و شام میذارم و مجدد بچه داری تا بخوابم مجدد میشه 11این روتینه هرروز هستو بازم همیشه خوابم میاد [ یکشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 19:29 ] [ مــاه بــــــانو ] [ ] ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahbannoo بازدید : 14 تاريخ : شنبه 22 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:50

دوست دارم یه سری پست با تگش بذارم اینجارمزش هم عددخاصی باشه یه سری حرفا رو برای اینده ی ماهلین فیلم بگیرم تا از احساساتم در جریان باشه دوست دارم بدونه مادرش چه روزهایی رو کنارش داشته چه قدر دوستش دارم و میخوام روزی که نبودم با اینا ازم یاد کنه... رمز و به کسی نمیگم اطلاعات خاصی هست که حتما خواهد فهمید فقط باید به یک ادم مطمئن بسپارم..اینا در حد دوست داشتن و حدسه اجرایی شدنش هنوز مشخص نیس [ یکشنبه پنجم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 21:44 ] [ مــاه بــــــانو ] [ ] ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahbannoo بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1403 ساعت: 9:08

چه آدم هایی که فقط نیاز داشتن به شنیده شدن، یک نفر که باش حرف بزنن،از اتفاق‌هایی که ذوق تعریفشو داشتن،کسی نبود،انقدر نبود که ذوق تعریف کردنش هم رفت، انقدر که دیگه دلت نخواست حرف بزنی...به قول گابریل گارسیا مارکز؛تنها چیزی که در زندگی به آن نیاز دارم،این‌ است که یک‌ نفر مرا بشنود و درک کند... [ یکشنبه پنجم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 22:38 ] [ مــاه بــــــانو ] [ ] ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahbannoo بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1403 ساعت: 9:08

بعد از اون حال بدم دل درد ودل پیچه گرفتم دل و روده هام ریخت بهم وهمش دستشویی بودم تقریبا هر نیم ساعت...چندباری گفتم حالم بده درد دارم خانوادم که خب اهمیت ندادن مامانم که مریضه حواسش به خودش پرت هست و ازش توقعی نیست بابامم که کلا اعتقاد داره هرمریضی بگیری ولش کن خودش خوب میشه حمید اومد خونه دید چسبیدم به بخاری که درجه ش زیاده پتو روم انداختم و میلرزم و همش دستشویی میرم گفت شام چی گذاشتی دید عین مار میپیچم به خودش گفت چیشده؟ گفتم فکر کنم مسموم شدمنگام کرد و کانال تلویزیون و عوض کرد دید هی میرم دستشویی و حالم بده پاهام یخه پاش رو انداخت رو پاش و محل ندادعقده توجهشون رو ندارم ولی وقتی تو کوچکترین حالتهاشون حواسم هست اون منم که اصرار میکنم برن دکتر اون منم که برام مهمه چی بخورن توقع داشتم که بدونن بهشون نیاز دارم تا صبح نتونستم بخوابم و هر یک ساعت تو دستشویی بودمبابا و مامانم میرن برا چکاپ مادرم دکتردلم میخواد پاشم برم ویزیت شم سرم بزنم ولی بچه کوچیک دارماگر زیر سرم برم اون جایی نمیتونه بمونهاین روزام میگذره... [ پنجشنبه هفدهم اسفند ۱۴۰۲ ] [ 8:33 ] [ مــاه بــــــانو ] [ ] ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahbannoo بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 23 اسفند 1402 ساعت: 13:20

مامان بابام جالبن میبینن من حالم بده داغونم همش تو دستشویی هستم میگن ما فردا بریم یه سر به باغ بزنیم ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahbannoo بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 23 اسفند 1402 ساعت: 13:20

ماهلین خیلی بیحال و داغه تب داره بهش دارو میدم سری قبل دکتر گفت اگر بازم علائم مریضی داشت تا وقتی شدید نشد نیارشاز همینا بده سرفه هاش یکی دوتا شده ولی تبش رو حس میکنم دندون نیش داره درمیاره از اون هست تبش چون همش میخواد گاز بگیره و اب دهنش اویزونه این حالتاش و تو دندون قبلیا داشتمنم شکر خدا بهتر شدم ولی غذام کم شده چون معده م باز درد میاد وزنم دقیقا 3.5 کیلو کم شدهزیر چشمام داره گود و تیره میشه [ جمعه هجدهم اسفند ۱۴۰۲ ] [ 14:56 ] [ مــاه بــــــانو ] [ ] ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahbannoo بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 23 اسفند 1402 ساعت: 13:20

کل روز میخندم شادم به همه میگم همه چی درست میشهدلداری میدم همدردی میکنمخودمو مشغول میکنمشب که میشه ساعت از 12 رد میشه کل افکاری که پنهانش کرده بودم بهم هجوم میارنمیخوان منو خرد کنن بهم اسیب بزنناین ساعتا خواب ازچشمام میره و میشم یه روانی در بند انفرادیله میشم ، میشکنم و نشخوار های ذهنی احاطه م میکننو چه اتفاقی میوفته؟دوباره صبح میشم همون ادم شاد وفعال و خونسرد و مجدد روزها وشبهام سپری میشهاین هست که میانگین عمر ماها کم شده چون هرشب یه بار میمیریم[ سه شنبه نوزدهم دی ۱۴۰۲ ] [ 0:20 ] [ مــاه بــــــانو ] [ ] ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahbannoo بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 14:39

خیلی حرف دارم براتون بزنم ولی ترجیح دادم از ماهلین بگم چند وقت پیش تو گهواره یه خانمی از اسپاسم عضلانی دختر‌ش گفت دیدم عه چه قدر شبیه ماهلینه مراحل تکاملش با کاردرمان درمیان گذاشتم و صحبت کردیم گفت من همون اول که دخترتو دیدم حدس زدم پای راستش دچار هایپرتونی شده ولی ولی ولی دقیقا همینجوری گفت ولی ،خدا خیلیییییییی دوستتون داشته که اینقدر خفیف هست که اصلا دیده نمیشه... فقط خودمون میدونیم یه طرف بدنش دچار شده ولی خیلی خفیف به مرور با تمرین خوب میشه ولی اینو بگم بهت که هیچ وقت از بین نمیره همیشه هست فقط باید کنترلش کرد این مشکل به خاطر افت اکسیژن موقع زایمان اتفاق میوفته اکسیژن بچه که بره اسپاسم عضلانی شکل میگیره برا خیلیا میشه هایپرتونی و یه سری میشن هیپرتونی فرقشون اینه اولی بدن بچه سفت میشه دومی بچه شل میشه وفلج مغزی میشه بابد مجدد دکتر مغز و اعصاب که نوبت داد رو ماه دیگه ببرم نمیدونید چه قدر ناراحتم راه افتاد چند قدم هم راه میره ولی هنوز نمیتونه روی پای راستش بلند شه پاش میمونه زیرش یا با دست راستش نمیتونه چهاردست و پا بره چون ضعیفه نمیدونم چیکار کنم فقط میدونم الان جای خوبی از زندگی نیستم جایی هستم که فقط میگم خدایا خودت به دردم برس [ دوشنبه یازدهم دی ۱۴۰۲ ] [ 12:7 ] [ مــاه بــــــانو ] [ ] ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahbannoo بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت: 15:23

روزم مبارک امروز تو پارک با یه خانمی صحبت میکردم از زایمان و بچه داری گفتم دیگه حاضر نیستم بچه بیارمبس که زایمان با دیابت و بچه داری و راه نرفتن های ماهلین تو روحیه م تاثیر بد گذاشت دلم نمیخواد دیگه تکرار شه ولی گاهی هم دلم برای کوچک تر بودنش تنگ میشه و همیشه حرفم اینه بازم به عقب برگردم داشتن ماهلین و انتخاب میکنمبا هر سختی بوده من مادرشدن و دوست دارم درسته سخت بود درسته دوست ندارم دیگه تکرار شه ولی دوستش دارمتنها کسی که لحظه های خالی و ساکت زندگیم رو پر کرد ماهلین بود کسی که هر چه قدر بخوام بهش عشق میورزم، بوسش میکنم و هر وقت دلم بغل بخواد بغلش میکنم. کسی که بهم وجودش ارامش میده و از خدا ممنونم که این هدیه رو بهم داد روز همه مادرا مبارک باشه [ سه شنبه دوازدهم دی ۱۴۰۲ ] [ 23:10 ] [ مــاه بــــــانو ] [ ] ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahbannoo بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت: 15:23

ماهلین با تمرین هایی که مربی کاردرمانی داده و تو خونه انجام میدیم کلی پیشرفت کرده دوروز پیش یه تمرینش که خیلی سخت بود و انجام میدادم و گریه میکرد بابام میگفت تو ظلم میکنی در حق بچه ولش کن بالاخره راه میوفته ولی من اهمیت ندادم و تمرینارو ادامه دادم که یه دفعه ماهلین چند قدم برداشت و راه رفت گفتم دیدی اثر داره باید عضلات محکم شه بتونه بایسته راحت بلندشه بشینه راه بره شب یلدا اومدیم با مامان بابام اصفهان خونه مادرشوهرم فامیلا شوهرمم بودن ماهلین هم حسابی وسط اتیش سوزوند. یه دامن توری قرمز با جوراب پفی قرمز تنش کردیم با بلیز و جوراب شلواری سفید و تل هندوانه ای حمید میگفت حسابی بساط چشم خوردن بچمو فراهم کردی یه چیزی که یه مدته ازارم میده وابستگی شدید ماهلین به مامان بابامهلوس داره میشه همش گریه میکنه بره بغلشون دهن و لبشو با لوس شدن کج میکنه که به هدفش برسه خصوصا وقتی اونا نگاه کنن خیلی کارهایی که میخواد درست نیست مثل گوشی و تلویزیون و من چون گوشزد میکنم که نذارید ببینه همیشه بد میشم [ شنبه دوم دی ۱۴۰۲ ] [ 7:47 ] [ مــاه بــــــانو ] [ ] ماه بانو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماه بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahbannoo بازدید : 26 تاريخ : جمعه 8 دی 1402 ساعت: 19:04